صدای بارون میومد. رفتم زیر بارون. مدیر اومده میگه مریض میشی شما، بفرما داخل. اومدم بپیچم از یه ور دیگه برم، دیوار بود همش، نشد. گفت خیس شدی. گفتم جلسه کجاس؟ گفت فلان خیابون و بهمان سالن. گفتم آهان.گفت ولی خیسی شما. یادش نرفته بود زیر بارونم. گفتم خب. اومدم بالا. دلم میخواس بمونم آه بکشم هنوز. نذاشت. تصمیم گرفتم پیاده برم. بهش نگفتم، به مدیر. میگفتم چشماش چار تا میشد. مدیری که چشاش چارتا شده باشه خوب نیس. دوست ندارم.

 

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها